دو سند معتبر در اثبات شهادت حضرت زهرا (س) از کتب مهم اهل سنت
تاریخ انتشار: ۱۷ آذر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۵۶۲۱۱۱
پژوهشگر و مورخ برجسته تاریخ اسلام با اشاره به منابع متعدد اهل تسنن، دو کتاب انسابالاشراف بلاذری و الامامه و السیاسه دینوری را از اسناد بسیار معتبر و متقن در اثبات شهادت حضرت زهرا(س) عنوان کرد.
به گزارش برنا، محمدحسین رجبی دوانی، مورخ و پژوهشگر تاریخ اسلام در نشست تخصصی بررسی شبهات پیرامون شهادت حضرت زهرا(س) گفت: درباره وجود مقدس حضرت زهرا(س) و اینکه ایشان به شهادت رسیده یا به مرگ طبیعی از دنیا رفتهاند، وهابیت و مخالفان اهل بیت(ع) مدتهاست علیه نظام جمهوری اسلامی تبلیغ کرده و اعلام میکنند که تا پیش از سال ۱۳۷۲، شیعه هیچگاه بحثی پیرامون شهادت حضرت صدیقه طاهره(س) مطرح نکرده و این امر تنها یک جوسازی است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اطلاق واژه شهادت به مرگ یادگار رسولالله(ص) از سوی امام خمینی(ره)
وی با بیان اینکه در سالهای گذشته در استان سیستان و بلوچستان جزوهای تحت عنوان «افسانه شهادت حضرت زهرا(س)» را مشاهده کردم، ابراز کرد: این افراد به دنبال انکار شهادت حضرت هستند؛ در حالی که امام خمینی(ره) علیرغم تأکید بر موضوع وحدت بین شیعه و سنی در سالهای نخست پیروزی انقلاب با واژه شهادت از مرگ یادگار رسولالله(ص) یاد میکنند.
رجبی دوانی اظهار کرد: همچنین رهبر معظم انقلاب نیز که همانند حضرت امام(ره) مخالف تنش بین شیعه و سنی است از لفظ شهادت استفاده میکنند با این توجه و دقت که ایشان علاوه بر اینکه یک فقیه مبرز و دارای ایدههای نو به شمار میروند در عرصه تاریخ اسلام نیز دارای مطالعات گسترده و ناب هستند و به جرأت میتوان ادعا کرد که در حوزه تاریخ اسلام از بزرگانی چون علامه سیدمرتضی عسگری و علامه جعفر مرتضی عاملی(ره) چیزی کم ندارند بنابراین وقتی ایشان در ایام فاطمیه مراسم عزاداری برگزار میکنند به معنای قائل بودن ایشان به شهادت حضرت صدیقه طاهره(س) است.
تلاش گسترده رژیم طاغوت در کمرنگ کردن شعائر دینی در جامعه
وی با اشاره به اینکه در زمان طاغوت تلاش بسیاری صورت گرفت تا شعائر دینی رنگ باخته و تعطیلات رسمی مرتبط با شهادت و ولادت اهل بیت(ع) کمرنگ شود، گفت: در آن زمان شهادت حضرت زهرا(س) در تقویم رسمی کشور وجود نداشت اما محبان و پیروان اهل بیت(ع) در ایام فاطمیه به عزاداریهای میپرداختند. در سالهای ابتدایی دهه ۱۳۷۰، فاطمیه به عنوان یک میراث شیعی وارد تقویمهای شیعی و یکی از دو نقل موجود درباره شهادت حضرت زهرا(س) به عنوان تعطیل رسمی اعلام شد.
این مورخ و پژوهشگر تاریخ اسلام با تأکید بر اینکه پیش از انقلاب سایر مناسبتهای مذهبی همچون تاسوعا و اربعین تعطیل نبود، عنوان کرد: این ایام نیز پس از انقلاب وارد تقویم رسمی شیعی شد بنابراین نمیتوان با این دلیل، وقوع این مسائل را انکار کرد.
انساب الاشراف بلاذری و الامامه و السیاسه دینوری؛ دو سند متقن در اثبات شهادت حضرت زهرا(س)
وی در ادامه با اشاره به اسناد شهادت حضرت صدیقه طاهره(س) تصریح کرد: در منابع معتبر اهل تسنن علیالخصوص دو منبع که هم معتبر و هم متقدم است بر حمله به خانه حضرت زهرا(س) تآکید شده است. انساب الاشراف احمدبن یحیی بلاذری و الامامه و السیاسه ابن قتیبه دینوری که این دو منبع به صراحت اشاره میکنند که عمربن خطاب به ابوبکر گفت: «حکومت تو محکم نخواهد شد مگر اینکه از علی و کسانی که به پیروی از او در خانه حضرت زهرا(س) تحصن کردند بیعت بگیری و بدان که علی(ع) با زبان خوش هم تسلیم نمیشود».
رجبی دوانی همچنین بیان کرد: ابن قتیبه نقل میکند که ابوبکر چندین بار قنفذ را فرستاد به خانه امیرالمومنین(ع) تا از ایشان بیعت بگیرد که هربار با امتناع امام مواجه شد و اینجا بود که مجوز برخورد سخت و خشونتآمیز را صادر کرد و عمر در حالی که شعله آتشی در دست داشت با حدود ۳۰۰ نفر به سوی خانه حضرت زهرا(س) هجوم بردند. افرادی که آنجا حضور داشتند به عمر گفتند میخواهی چه کنی؟ در پاسخ گفت: «میخواهم این خانه را که محل توطئه علیه حکومت ما شده است را با اهلش به آتش بکشم».
تهدید به آتش کشیدن خانه حضرت زهرا(س) توسط عمربن خطاب
وی اضافه کرد: گفتند: «دختر رسول الله در این خانه است» عمر در پاسخ گفت: «اگر چه او باشد!» لذا خانه را محاصره کرده و فریاد برآورد: «ای کسانی که در این خانه پناه گرفتهاید بیرون بیایید و بیعت کنید و گرنه خانه را به آتش میکشم». حضرت زهرا(س) صدای عمر را شناخته، پشت در آمدند و سفارش رسولالله(ص) نسبت به خاندانشان را به او یادآوری کردند. عمر با بیان اینکه «ای دختر رسولالله(ص) میدانم نزد پدرت چقدر محبوب بودی» پاسخ داد: «اما اگر در را باز نکنی و افرادی که در خانه هستند تسلیم نشده و بیعت نکنند خانه را به آتش میکشم».
این استاد تاریخ اسلام ادامه داد: عمر همچنین گفت: «این کار دین پدر تو را محکم میکند» و در نقلی دیگر مطرح شده که گفت: «این کار(آتش زدن خانه حضرت) از دینی که پدرت آورده مهمتر است». لذا هنگامی که این گستاخی شنیده شد حضرت خطاب به پدر بزرگوارشان فریاد به استغاثه بلند کرده و فرمودند: «ای پدر بعد از تو از پسر ابی قحافه(ابوبکر) و پسر خطاب چهها که ندیدیم» و به گفته ابن قتیبه افرادی که با عمربن خطاب به قصد حمله به خانه حضرت آمده بودند از این سخن منقلب شدند به گونهای که نزدیک بود دلهایشان شکافته و جگرهایشان پاره پاره شود و در نهایت اعلام کردند که ما را با خانه فاطمه(س) کاری نیست و رفتند.
ابن قتیبه در کتابش حرفی از چگونه باز شدن در نمیزند!
وی با بیان اینکه در ادامه ابن قتیبه دیگر حرفی از چگونه بازشدن در خانه نمیزند زیرا در این صورت دیگر هیچ اعتباری برای خلفای آنها باقی نمیماند، اشاره کرد: بنابراین اعلام میکند در خانه باز شد و داخل خانه ریختند، زبیر به منظور دفاع آمد که بر زمین افتاد و توسط آنان خلع سلاح شد و در نهایت بازوان علی(ع) را بستند و او را کشانکشان برای گرفتن بیعت به مسجد بردند.
رجبی دوانی با بیان این مطلب که منابع شیعی آورداند که عمربن خطاب تهدید خود را عملی کرد و در را به آتش کشید و همین که در نیمسوز شد با لگدی محکم در را گشود در حالی که حضرت پشت در بود و همین خشونت وی سبب شکستن پهلوی حضرت و سقط فرزند ایشان حضرت محسن(ع) شد و حضرت زهرا(س) بر زمین افتاد و بیهوش شد. این حداقل ماجراست اگر چه ما باز هم در منابع اهل سنت داریم که عمربن خطاب لگدی به پهلوی حضرت کوبید و باعث سقط فرزند ایشان شد.
هیچ مدرکی دال بر بیماری حضرت زهرا(س) در هنگام شهادت وجود ندارد
وی در بخش دیگری از سخنانش با طرح این سوال که فرض کنیم که اصلا حملهای در کار نبوده بنابراین چه دلیلی داشت تا دختر رسولالله(ص) در آغاز جوانی از دنیا برود، افزود: آیا حضرت بیمار بودند حال آنکه هیچ مدرکی دال بر بیماری ایشان وجود ندارد، علاوه بر آن، از پیامبر نقلهایی در قدرت بدنی حضرت وجود دارد و پیامبر در جایی فرموده بودند: «رشد دخترم زهرا(س) دو برابر دختران هم سن و سال اوست» بنابراین دلیلی مبنی بر وجود ناراحتی جسمی ایشان موجود نیست از این رو این سوال مطرح میشود که چگونه ایشان با فاصله کوتاهی پس از رحلت پدر بزرگوارشان پژمرده شده و از بین میرود.
این استاد دانشگاه با اشاره به دلایل ضعف و پژمردگی حضرت پس از رحلت پیامبر گفت: غصب خلافت و بر باد رفتن زحمات ۲۳ ساله پیامبر(ص) به شدت بر حضرت زهرا(س) سنگین بود به همین منظور به مقابله با غاصبان خلافت پرداختند به گونهای که در خطبه فدکیه و به تعبیر صحیحتر خطبه دفاع از ولایت، خلیفه غاصب را به محاکمه میکشاند؛ همچنین شکستن پهلوی حضرت و سقط طفل ایشان نه تنها از لحاظ روحی که از جهت جسمی نیز به حضرت آسیب رساند و این دو دلیل باعث پژمردگی ایشان شد طوری که پس از غصب خلافت هرگز خنده بر لبان حضرت دیده نشد.
حفظ اساس اسلام؛ دلیل سکوت و عدم واکنش امیرالمومنین در مقابل غاصبان خلافت
وی با بیان اینکه امیرالمومنین(ع) میتوانست در مقابل غاصبان خلافت بایستد، ابراز کرد: اما نتیجه این کار به سود اسلام نبود لذا حضرت در مقابل این افراد مقاومت کرده و بیعت نکرد اما هنگامی که دید مردم حاضر به همکاری نیستند به خاطر حفظ مصالح و کیان اسلام سکوت و حتی گاهی به خاطر همین مصالح به آنها مشورت نیز میداد.
رجبیدوانی یادآور شد: در تمام منابع تاریخ اسلام همچون تاریخ طبری، کامل ابن اثیر و... آمده است که ابوبکر در هنگام مرگ درباره سه چیز تأسف خورده و گفته بود: سه کار را ای کاش انجام داده و سه عمل را ای کاش انجام نداده بودم و یکی از این کارها که از انجام آن تأسف میخورد تجمیع افراد در حمله به خانه حضرت زهرا(س) بود.
وی در ادامه با اشاره به اقدام استاد هتاک به مقام حضرت زهرا(س) بیان کرد: این خانم قطعا این عبارات را از روی غرض و مرض گفته است و گویا گستاخیهایش مسبوق به سابقه است و در گذشته نیز به مسائل مذهبی چون حجاب تاخته و برخوردی صورت نگرفته تا امروز کار به اینجا کشیده شده است؛ شما جوانان نباید در خصوص این اتفاقات سکوت کنید بلکه باید جریان را به دست گرفته و صدای اعتراض خود را به گوش همه برسانید تا دیگر شاهد این قبیل هتاکیها در کشور نباشیم.
تخریب اذهان دانشجویان؛ هدف استاد هتاک به مقام حضرت زهرا(س)
این استاد و پژوهشگر برجسته در همین زمینه افزود: از لحن و ادبیات این خانم پیداست که با ارزشهای شیعی مشکل دارد و یا تحت تأثیر وهابیت و سنیهای متعصب است و یا عمله بی جیره و مواجب دشمن و مأمور از جانب دشمن جهت تخریب ارزشهای اهل بیت(ع) است. یک شیعه یا سنی بامعرفت هیچگاه اینگونه سخیف و بدون مدرک به جایگاه والای حضرت هجمه نمیکند و عایشه که یکی از همسران عادی پیامبر(ص) بوده و در بسیاری موارد مغضوب امیرالمومنین(ع) واقع شده است را تا این حد بزرگ جلوه نمیدهد؛ بنابراین هدف این شخص بیشک بدخواهی و تخریب اذهان دانشجویان است.
موضوع مصافحه اباعبدالله(ع) با عمر سعد، یک مغلطه بزرگ است
وی در پایان در خصوص شبهه مصافحه امام حسین(ع) با عمرسعد که اخیرا مطرح شده است نیز عنوان کرد: دست دادن اباعبدالله(ع) با عمرسعد یک مغلطه بزرگ است که در پوشش علم و عالم مطرح شده و در حالت خوش بینانه میتوان گفت از بیسوادی تاریخی نشأت میگیرد زیرا به هیچوجه صحت ندارد. با توجه به بررسیهای جامعی که در منابع مختلف تاریخی انجام دادیم در هیچ کدام واژه مصافحه و مذاکره وجود نداشت، واژه لقاء به معنای دیدار و کلام رویت شد که هیچ کدام معنای مصافحه و مذاکره را نمیدهد.
رجبیدوانی اضافه کرد: امام حسین(ع) به عمر سعد سلام هم نکردند زیرا سلام نشانه صلح و آشتی است و سلام به دشمن بی معناست از این رو وقتی حتی بین طرفین سلام رد و بدل نمیشود مصافحه که دیگر جای خود را دارد. بنابراین این امر یک مغلطه بزرگ و بازی با مقدسات به منظور توجیه کار غلط دولت به شمار میرود.
انتهای پیام
آیا این خبر مفید بود؟ 1 1
نتیجه بر اساس 1 رای موافق و 1 رای مخالف
منبع: خبرگزاری برنا
کلیدواژه: مرگ نظام جمهوری اسلامی شیعه استان سیستان و بلوچستان شیعه و سنی انقلاب رهبر معظم انقلاب ایام فاطمیه عزاداری تعطیلات تقویم دین پدر زمین مسجد خشونت استاد دانشگاه حجاب ادبیات پوشش بازی دولت سند فاطمه شهادت اهل سنت شهادت حضرت زهرا س خانه حضرت زهرا س تاریخ اسلام رسول الله ص عمربن خطاب رجبی دوانی ابن قتیبه اهل بیت ع
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.borna.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری برنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۵۶۲۱۱۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شخصیت و جایگاه حضرت حمزه سید الشهدا(ع) و عزاداری برای او به دستور رسول الله(ص)
حمزه(ع) یکی از شخصیتهای بزرگ تاریخ اسلام است. ایثار، جهاد، هجرت و دفاع جانانهاش از پیامبر (ص) در مکه بیبدیل است و از نظر مفسران اسلامی آیاتی در قرآن در شأن آن حضرت نازل شده است. از جمله «وَالَّذِینَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللّه، وَالَّذِینَ آوَوا وَنَصَرُوا أُوْلَئِکَ هُمْ الْمُؤْمِنُونَ حَقّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ» در شأن او و جمعی دیگر از مخلصان اصحاب پیامبر(ص) است. آیات زیادی در قرآن در شأن اوست که مفسرین ذیل آیات اشاره نمودهاند اما آیه السابقون السابقون اولئک المقربون و چند آیه دیگر به تصریح برای تبیین شخصیت حمزه(ع) کافی است که چه نقش بزرگی در دین در دوره دعوت و استقرار و دفاع از حریم رسول الله(ص) ایفا کرد.
آیات ایمان در شأن او و حضرت علی(ع)
حمزة بن عبدالمطلب را در رأس مؤمنان حقیقی مشاهده میکنیم. ایمان آوردن در وضعیت سخت، یاریکردن و پناه دادن به رسول خدا(ص) در مقابل دشمنان آنگاه که همه مشرکان و دشمنان علیه او بسیج شده بودند و در آیه شریفه «لاَیَسْتَوِی مِنْکُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قَاتَلَ أُوْلَئِکَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنْ الَّذِینَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَقَاتَلُوا»، حمزه در اول این صف از مؤمنان است که قبل از فتح، جان خویش را در طبق اخلاص گذاشت.
حضرت حمزه (ع) با دشمنان به قتال و جهاد پرداخت و به خیل اولین شهدای اسلام پیوست. قتال و شهادتی که با مثله و قطعه قطعه شدن اعضای بدنش توأم شد و علفهای بیابان بر پیکر خونینش کفن شدند. البته آیات متعدد دیگری هست که سیدالشهدا، حمزه مصداق روشن و نمودار بارزی از این آیات است.
اولین عزاداری در اسلام برای حمزه بود
پس از ایمان حمزه به پیامبر(ص) و در آمدن به جرگه دعوتشدگان، اسلام قدرتی گرفت و بسیاری به جهت ایمان حمزه به سوی اسلام گرویدند. شهادت او نیز برای اسلام گران بود، چون هیبتی داشت که دل دشمن را به ترس و اضطراب میانداخت. حمزه کسی است که پیامبر(ص) پس از شهادتش بر او بسیار گریست و زنان انصار و مهاجرین را فرمود تا برای او اقامه عزا و گریه کنند و این اولین عزاداری در اسلام برای عزیز پیامبر (ص) بود.
شهادت او فقدانی برای اسلام بود و برای پیامبر غمی جانکاه بود که هرگز جبران نشد. شیخ صدوق در ضمن حدیث مفصلی از سلمان نقل میکند: «در ایام بیماری رسول خدا(ص) در روزهای آخر زندگی، حضرت فاطمه زهرا(س) وقتی ضعف شدید را در پدر بزرگوارش دید گریست. رسول خدا(ص) برای تسلی و آرامش دخترش از عنایات و برکات خداوند بر اهل بیت (ع) سخن گفت.
حمزه سیدالشهدا اول است
در اسلام دو سید الشهدا هست یکی حمزه(ع) و دومی امام حسین(ع) هر یک از این دو شهید در حیات اسلام به نوعی نقش تعیین کننده دارند. پیامبر اکرم(ص) در گفتگو با دخترش فاطمه زهرا(س) بخشی از نعمتهای خدا را که بر این خاندان ارزانی داشته است برشمرد تا بدین جا رسید: دخترم! ما اهل بیتی هستیم که خداوند 6 صفت و ویژگی را بر ما عطا کرده است که بر هیچ یک از گذشتگان و آیندگان عطا نکرده است. زیرا پیامبر ما سید انبیا و مرسلین است و آن پدر تو است و وصی ما سید اوصیا است و آن همسر تو است و شهید ما سیدالشهدا است و آن حمزة بن عبدالمطلب عموی پدر تو است. فاطمه(س) گفت: ای فرستاده خدا، آیا او فقط سید شهیدانی است که با وی به شهادت رسیدهاند؟ پیامبر فرمود: نه، بلکه او سید شهدای اولین و آخرین، به جز انبیا و اوصیا است.
و در ادامه فرمود: ما فرزندان عبدالمطلب، سروران اهل بهشتیم. رسول الله، حمزه سیدالشهدا، جعفر ذوالجناحین، علی، فاطمه، حسن، حسین و مهدی (عج)، با اینکه پیامبر (ص) بیش از هفت عمو داشت، اما عمویی چون حمزه و ابوطالب نداشت، ابوطالب در دوره حیات خود و با تقدیم فرزندان خود به محضر پیامبر از دین حمایت کرد تا او زنده بود، کسی جرأت اذیت حضرت را نداشت. به همین خاطر سال وفاتش عام الحزن پیامبر بود. حمزه پس از ابوطالب بزرگترین پشتیبان پیامبر (ص) بود، لذا فرمود: «اَحَبّ اِخوانی اِلَیَّ علّی بن أبیطالب و أحَبّ أعْمامی اِلیَّ حَمْزَة»؛ محبوبترین برادرانم علی بن ابیطالب و محبوبترین عموهایم حمزه است.
نام حمزه محبوبترین ها
یکی از اصحاب پرسید: یا رسول الله! خداوند فرزندی عنایت کرده نامش را چه بگذارم. فرمود: «سَمِّهِ بأحَبِّ الأسماء اِلیّ حَمْزه»، نام او را که همنام محبوبترین نامها نزد من است بگذار و آن حمزه است. ابن حجر عسقلانی نقل میکند که رسول خدا(ص) چون در کنار جسد مُثله شده عمویش حمزه نشست، خطاب به وی چنین فرمود: «رَحِمکَ اللّه أی عمّ، لَقَدْ کُنتَ وَصُولاً لِلرَّحِمِ فَعُولاً لِلْخیرات»، ای عمو! خدای رحمت کند تو را که در صله رحم و انجامدادن کارهای نیک فعال و کوشا بودی.